از قران تا ریال، از تومان تا قِران | پنج حقیقت شگفتانگیز درباره تاریخ پول در ایران

رویداد۲۴| صبح امروز رئیس مجلس شورای اسلامی در نامهای به رئیس جمهور قانون حذف چهار صفر از پول ملی را برای اجرا ابلاغ کرد. بر اساس مذاکرات مجلس قرار بود واحد پول جدید ملی ایران پس از اجرای طرح، همچنان «ریال» نامیده مشود اما برای معاملات کوچک، واحدی به نام «قِران» تعریف کردهاند. هر ۱۰۰ قِران نیز معادل ۱ ریال جدید خواهد بود.
به این بهانه رویداد۲۴ سراغ تاریخچه پول در این سرزمین رفته است؛ تاریخی مملو از داستانهای ناگفته و حقایق حیرتانگیز که درک ما را از این ابزار ساده مبادله دگرگون میکند. از بانکهایی که نامشان ایرانی بود، اما منافعشان بیگانه، تا واژههایی که ریشهای انقلابی در آن سوی جهان دارند، هر اسکناس و سکه داستانی برای گفتن دارد. در این مقاله، پنج حقیقت شگفتانگیز و کمتر شنیدهشده از تاریخ مالی ایران را آشکار میکنیم تا نشان دهیم چگونه پول، فراتر از ارزش عددیاش، تاریخ یک ملت را روایت میکند.
یکم؛ اولین بانکهای ایران، ایرانی نبودند
شاید تصور کنید که بانکداری مدرن در ایران با تلاش و سرمایه ایرانیان آغاز شد، اما تاریخ چیز دیگری میگوید. اولین بانک مدرن در ایران، «بانک شرقی جدید» بود که در سال ۱۸۸۸ میلادی توسط بریتانیا تأسیس شد. این بانک بدون هیچ مجوز رسمی از دولت قاجار، شعبههایی در تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز و رشت گشود و برای نخستین بار ایرانیان را با مفهوم بانک به معنای مدرن آشنا کرد. عمر این بانک کوتاه بود و تنها دو سال دوام آورد، اما راه را برای ورود غولی بسیار قدرتمندتر هموار ساخت.
در سال ۱۸۸۹، بانک شاهی ایران با امتیازنامهای از ناصرالدین شاه تأسیس شد. این امتیاز ریشه در یکی از رسواییترین قراردادهای تاریخ ایران داشت: امتیازنامه رویتر در ۱۸۷۲. بارون یولیوس د رویتر، بنیانگذار خبرگزاری مشهور رویترز، قراردادی فراگیر با دولت قاجار امضا کرد که لرد کرزن آن را «کاملترین تسلیم منابع صنعتی یک کشور به دست بیگانگان» نامید. این امتیاز در ازای رشوههایی به مبلغ دویست هزار پوند (معادل بیست و سه میلیون پوند امروز)، انحصار ساخت راهآهن، معادن و توسعه صنایع را به مدت هفتاد سال به رویتر واگذار کرد. اعتراضهای شدید باعث لغو قرارداد شد، اما این پایان ماجرا نبود؛ لغو امتیاز منجر به تأسیس بانک شاهی گردید.
اشتیاق بینالمللی برای کنترل شریانهای مالی ایران به حدی بود که وقتی سهام بانک شاهی در لندن عرضه شد، در عرض چند ساعت پانزده برابر ظرفیت تقاضا برای آن ثبت شد. این بانک امتیاز انحصاری چاپ اسکناس در سراسر ایران را به مدت شصت سال در اختیار داشت و به سرعت به یک قدرت اقتصادی بیرقیب تبدیل شد. بانک شاهی از لندن، تحت منشور سلطنتی بریتانیا و تابع قوانین انگلیس، مدیریت میشد و در واقع بازوی اقتصادی امپراتوری بریتانیا در ایران بود.
این نهاد با استفاده از منابع عظیم خود و سیاست آشکار عدم اعطای اعتبار به اتباع ایرانی، صرافان و تجار معتبر ایرانی مانند برادران تومانیان را که خدمات بانکی سنتی ارائه میدادند، به سادگی از صحنه رقابت حذف و ورشکست کرد. در سال ۱۸۹۹، بازرگانان سرشناس ایرانی تلاش کردند با تأسیس شرکت «عمومی» به این سلطه پاسخ دهند، اما علیرغم حمایت عمومی، نتوانستند با منابع بزرگتر بانک شاهی رقابت کنند.
بانک شاهی تنها یک بنگاه اقتصادی نبود، بلکه یک ابزار سیاسی بود. جلسات سالانه سهامداران این بانک در لندن، تریبونی برای اعلام سیاستهای مداخلهجویانه بریتانیا در امور داخلی ایران بود. در سال ۱۸۹۲، بانک اولین وام خارجی بزرگ را به دولت ایران اعطا کرد که نفوذ آن را بیشتر کرد. بین سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۴، ارزش قران بیش از پنجاه درصد کاهش یافت. علیرغم سودآوری برای سهامداران، بانک شاهی تا دهه ۱۹۳۰ که حق انتشار اسکناس را به بانک ملی واگذار کرد، ابزاری برای تسلط اقتصادی بریتانیا بر ایران بود. در سال ۱۹۵۲، پس از ملی شدن صنعت نفت و تنشهای ایران و بریتانیا، بانک شاهی سرانجام عملیات خود را در ایران تعطیل کرد.
دوم؛ ایرانیان نوعی اسکناس بومی داشتند
گرچه بانک شاهی اولین اسکناس رسمی ایران را منتشر کرد، اما مفهوم پول کاغذی برای تجار ایرانی بیگانه نبود. مدتها قبل از ورود بانکهای مدرن، نوعی پول کاغذی غیررسمی به نام «بیجک» در بازارهای ایران رواج داشت. بیجک در واقع نوعی رسید یا حواله طلب بود که توسط تجارتخانههای معتبر و خوشنامی مانند تومانیان و جهانیان صادر میشد.
این بیجکها که به پشتوانه اعتبار صادرکنندهشان ارزش داشتند، به راحتی میان بازرگانان دست به دست میشدند و عملاً کارکرد اسکناس را برای آنها داشتند. اعتبار این کاغذها تماماً به خوشنامی، اعتبار و توانگری صادرکننده وابسته بود—نه به پشتوانه دولتی یا فلزات گرانبها. این ابزار مالی بومی که بر پایه اعتماد در اکوسیستم پیچیده بازار شکل گرفته بود، به بازرگانان امکان میداد تا معاملات کلان را بدون نیاز به حمل حجم عظیم و خطرناک سکههای طلا و نقره انجام دهند.
اهمیت این ابزار مالی بومی به قدری بود که برای مثال، تا سال ۱۹۱۹ میلادی، شصت درصد از معاملات در تبریز با استفاده از بیجک انجام میشد، نه با اسکناسهای رسمی بانک شاهی. این آمار شگفتانگیز نشان میدهد که سی سال پس از تأسیس بانک شاهی و انتشار اسکناسهای رسمی، نظام مالی بومی همچنان بر اقتصاد محلی حاکم بود.
این مقاومت در برابر اسکناسهای بانک شاهی دلایل متعددی داشت. مردم و بازرگانان به اسکناسهای بیگانه اعتماد نداشتند و ترجیح میدادند به بیجکهایی تکیه کنند که توسط چهرههای شناختهشده و معتبر بازار صادر میشدند. علاوه بر این، بانک شاهی سیاست محدودکنندهای داشت که بر اساس آن، اسکناسها تنها در همان شهری که صادر شده بودند قابل تبدیل به سکه بودند. این محدودیت موجب میشد که اسکناسها برای معاملات بینشهری کاربردی نداشته باشند. بانک شاهی از این محدودیت سودهای هنگفتی میبرد؛ در سال ۱۹۱۱، برای انتقال وجه از یک شهر به شهر دیگر، کمیسیونی تا هشت درصد دریافت میکرد.
این سیستم مالی غیرمتمرکز که بر شبکهای گسترده از صرافان و بازرگانان معتبر استوار بود، گواه نبوغ اقتصادی ایرانیان بود. پیش از ورود بانکهای مدرن، این تجار-بانکداران تمامی خدمات بانکی از جمله اعطای وام، تنزیل و وصول براتها، پذیرش سپرده و انتقال وجوه را انجام میدادند. حاجی محمدحسن امینالضرب، برادران تومانیان و برادران جهانیان از برجستهترین این بازرگانان-بانکداران بودند که شبکههای تجاری گستردهای در سراسر ایران و حتی خارج از کشور اداره میکردند.
با این حال، ظهور بانک شاهی و انحصار آن بر نشر پول، به تدریج این نظام بومی را به حاشیه راند. بانک شاهی با منابع عظیم، پشتیبانی دولت بریتانیا و سیاستهای تهاجمی خود، نه تنها بیجک را از میان برد، بلکه صادرکنندگان آن را نیز ورشکست کرد. مرگ بیجک، نمادی از سرکوب یک نوآوری داخلی در برابر مدلی وارداتی و سلطهگر بود که نه برای خدمت به اقتصاد ایران، بلکه برای پیشبرد منافع امپراتوری طراحی شده بود.
سوم، کلمه «اسکناس» ریشهای انقلابی دارد
بیشتر بخوانید:
آتش زدن اسکناس به خاطر بیارزش شدن پول آلمان
تنها فرزند ناصرالدین شاه که انقلاب ۵۷ را دید!
کلمه «اسکناس» که امروز به سادگی برای اشاره به پول کاغذی به کار میبریم، داستانی شگفتانگیز و تاریخی دور و دراز دارد. این واژه از طریق زبان روسی به فارسی راه یافته و اصل آن کلمه روسی «آسیگناتسیا» است. اما این پایان ماجرا نیست.
ریشه این کلمه به فرانسه و یکی از پرتلاطمترین دورانهای تاریخ جهان بازمیگردد. کلمه روسی خود از واژه فرانسوی «آسینیا» گرفته شده است. آسینیا پول کاغذی بود که در جریان انقلاب کبیر فرانسه توسط انقلابیون منتشر شد. در دسامبر ۱۷۸۹، چند ماه پس از سقوط باستیل، دولت انقلابی فرانسه برای پرداخت بدهیهای عظیم خود، اوراقی منتشر کرد که ارزش آنها به اموال و زمینهای مصادرهشده از کلیسای کاتولیک و اشراف «تخصیص» داده شده بود. واژه «آسینیا» در واقع از فعل فرانسوی «assigner» به معنای «اختصاص دادن» یا «تعیین کردن» گرفته شده است.
این پول کاغذی نماد گسست از نظام سلطنتی بود و تلاشی برای پایهریزی یک اقتصاد جدید بر ویرانههای نظم قدیم. تا سپتامبر ۱۷۹۰، آسینیا به پول کاغذی واقعی بدون بهره تبدیل شد و ارزش آن از چهارصد میلیون لیور به یک میلیارد و دویست میلیون افزایش یافت. در ابتدا، این پول کاغذی اثری مثبت بر اقتصاد گذاشت و کمبود پول نقد را برطرف کرد. اما سرنوشت آسینیا تراژیک بود.
بیاعتمادی عمیق مردم به پول کاغذی و ترس از فروپاشی رژیم انقلابی ناپایدار، به زودی ارزش آسینیا را کاهش داد. درآوریل ۱۷۹۰، ارزش آسینیا ده درصد کاهش یافت. تا ۱۷۹۲ و با آغاز جنگهای انقلابی فرانسه، ارزش آسینیا تا چهل و هشت درصد سقوط کرد. دولت انقلابی، در تلاش برای مقابله با بحران، بیش از پیش آسینیا منتشر کرد که فقط به تورم دامن زد. کشاورزان از پذیرش آسینیا خودداری میکردند و این امر به کمبود مواد غذایی و قحطی انجامید. سرانجام در فوریه ۱۷۹۷، فرانسه ناچار شد به پول فلزی بازگردد.
این واژه از فرانسه به روسیه سفر کرد و در آنجا به صورت «آسیگناتسیا» به کار رفت. روسیه از سال ۱۷۶۹ میلادی، در زمان کاترین کبیر، اولین پول کاغذی رسمی خود را با نام «روبل آسیگناتسیونی» منتشر کرد و تا سال ۱۸۴۹ از آن استفاده میشد. سپس از طریق مرزهای شمالی ایران و ارتباطات فرهنگی و تجاری با روسیه، این کلمه به فارسی راه یافت و به صورت «اسکناس» در زبان مردم جای گرفت.
جالب اینجاست که در امتیازنامهی رویتر، برای معادل اسکناس از کلمه «بلیط» (برگرفته از billet فرانسوی) استفاده شده بود، اما واژه اسکناس پیش از آن در میان مردم جا افتاده و ماندگار شده بود. به این ترتیب، هر بار که از کلمه اسکناس استفاده میکنیم، ناخودآگاه به تاریخ انقلاب فرانسه، به شکست اقتصادی آن، به سفر واژه از پاریس به مسکو و سپس به تهران، و به پیوندهای فرهنگی پیچیدهای ارجاع میدهیم که زبانها و ملتها را به هم گره میزند.
چهارم، بانکداری اسلامی در عمل همان بانکداری غربی است
درحالیکه بانکداری اسلامی بر مبنای اصولی کاملاً متفاوت با همتای غربی خود، یعنی مشارکت در سود و زیان و ممنوعیت بهره، بنا شده، اجرای آن در ایران سیستمی را به وجود آورده که در عمل، شباهتهای قابل تأملی با بانکداری متعارف دارد.
پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، ایران یکی از جسورانهترین آزمایشهای اقتصادی قرن را آغاز کرد: تبدیل کامل نظام بانکی به سیستمی اسلامی و عاری از ربا. در سال ۱۹۸۳، قانون عملیات بانکی بدون ربا تصویب شد و از ۱۹۸۴، بانکها آغاز به اجرای بانکداری اسلامی کردند. در تئوری، این نظام بر پایه عقودی مانند مضاربه و مشارکت استوار است که در آن، بانک و سپردهگذار در سود و زیان یک پروژه واقعی شریک میشوند، نه اینکه بانک صرفاً وام با نرخ بهره ثابت بدهد.
نقد بانکداری به اصلاح اسلامی
اما بررسی دقیقتر عملکرد بانکها در ایران، شباهتهای غیرمنتظرهای را آشکار میکند. نخست، بانکها اغلب اصل سپردههای سرمایهگذاری مدتدار را به هزینه خود تضمین میکنند. این در حالی است که در تئوری بانکداری اسلامی، سپردهگذار باید در ریسک نیز شریک باشد و در صورت زیان بانک، بخشی از سرمایه خود را از دست بدهد.
دوم، بانک مرکزی نرخ سود یکنواختی را برای سپردههای مدتدار تعیین میکند که تمام بانکها موظف به پرداخت آن هستند. این نرخ از پیش تعیینشده، شباهت زیادی به نرخ بهره ثابت دارد. در تئوری بانکداری اسلامی، سود باید بر اساس عملکرد واقعی بانک در پایان دوره محاسبه شود، نه اینکه از ابتدا مشخص باشد.
سوم، اگر بازپرداخت یک تسهیلات به تعویق بیفتد، جریمهای به آن تعلق میگیرد که به همان شیوه بهره محاسبه میشود. چهارم، بخش عظیمی از معاملات بانکی بر اساس عقود مبادلهای مانند مرابحه انجام میشود، نه عقود مشارکتی. در مرابحه، بانک کالایی را برای مشتری میخرد و با افزودن سودی مشخص، آن را به صورت قسطی میفروشد. این فرآیند در عمل تفاوت چندانی با وام دادن با بهره ثابت ندارد.
این موارد باعث شده تا در عمل، مرز بین این دو سیستم کمرنگتر از آن چیزی باشد که در تئوری به نظر میرسد. دلایل این شکاف متعدد است: بانکداری مشارکتی واقعی مستلزم ارزیابی دقیق هر پروژه، نظارت مستمر و تحمل ریسک واقعی است_کاری پرهزینه و زمانبر. سپردهگذاران ایرانی نیز به اطمینان و پیشبینیپذیری عادت کردهاند و میخواهند بدانند چقدر سود میگیرند و اصل پولشان محفوظ است. خود بانکها نیز ترجیح میدهند ریسک را بر دوش مشتری بگذارند تا خودشان متحمل نشوند.
در نتیجه، بانکداری اسلامی در ایران به سیستمی تبدیل شده که در قالب و واژگان اسلامی است، اما در عمل بسیاری از ویژگیهای بانکداری متعارف را حفظ کرده است_گذاری که هنوز در جریان است و با چالشهای واقعی روبروست.
پنجم، ماجرای پیچیدهی تومان
«تومان» یکی از گیجکنندهترین و در عین حال جذابترین مفاهیم پولی در ایران است. این واحد پولی که در سال ۱۹۳۲ رسما منسوخ شد، هنوز هم بر زبان و ذهن ایرانیان حکمرانی میکند. داستان تومان، روایت نبردی است میان قدرت و عادت روزمره، نبردی که قدرت سیاسی در آن مغلوب شده است.
واژه «تومان» ریشه در کلمه مغولی «تومن» به معنای «دههزار» دارد. در ارتش چنگیزخان، هر دههزار سرباز یک تومن را تشکیل میدادند. وقتی مغولان در قرن سیزدهم ایران را فتح کردند، این واژه از دنیای نظامی به اقتصاد راه یافت و به واحدی برای شمارش پول تبدیل شد_معادل دههزار دینار. اما نکته حیرتانگیز این است که هیچ سکهای به نام تومان وجود نداشت. تومان یک «پول دفتری» بود_واحدی فرضی برای حسابداری، نه سکهای که در دست بگیری.
در دوران صفوی، تومان همچنان به عنوان واحد محاسباتی استفاده میشد، اما باز هم سکهای به این نام ضرب نمیشد. مطابق سفرنامه شاردن، یک تومان در دوره صفوی معادل چهل و پنج لیور فرانسوی بود. در دوره قاجار، برای اولین بار سکه طلایی به نام «تومان طلا» ضرب شد، بهویژه در دوران ناصرالدین شاه که سکههایی یک، دو، پنج، و حتی ده تومانی از زیباترین سکههای تاریخ ایران به شمار میروند. اما این سکههای طلایی عمدتاً برای نمایش قدرت و ذخیره ثروت بودند، نه برای مبادلات روزمره. مردم عادی با قران نقره معامله میکردند و ده قران برابر یک تومان محسوب میشد.
در سال ۱۹۳۲، رضاشاه فرمان داد که واحد پول ایران از قران به ریال تغییر کند. هر تومان برابر ده ریال تعریف شد و تومان از اسناد رسمی حذف گردید. دولت تصور میکرد که با این تصمیم، تومان به تاریخ خواهد پیوست. اما چنین نشد. چرا؟ زیرا تومان در ذهن مردم جا افتاده بود. قرنها با این واحد زندگی کرده بودند و تبدیل آن به ریال را عملیاتی صرفاً دولتی میدیدند. برای مردم عادی، تقسیم بر ده سادهتر از حساب کردن با ارقام بزرگ ریالی بود. وقتی تورم شروع شد و ارقام بزرگتر شدند، این ترجیح بیشتر شد. علاوه بر این، تومان در فرهنگ و زبان روزمره ریشه دوانده بود. در بازار، در خانه، در مذاکرات، همه به تومان فکر میکردند. ریال زبان دولت بود، اما تومان زبان مردم؛ و در نهایت، زبان مردم پیروز شد.
سیستم دوگانهای شکل گرفت که خود منبع سردرگمی شد. در معاملات، خریدار و فروشنده همیشه باید توضیح میدادند که قیمت به ریال است یا تومان. این پرسش «ریال یا تومان؟» به بخشی جداییناپذیر از فرهنگ تجاری ایران تبدیل شد.
داستان تومان و تغییر نام به ریال درسی عمیق درباره قدرت فرهنگ و حافظه جمعی است. یک دولت میتواند قانونی تصویب کند، سکهای جدید ضرب نماید، اسناد را تغییر دهد، اما نمیتواند آنچه در ذهن مردم نشسته را به زور پاک کند. تومان نشان میدهد که گاهی عادت و سنت قدرتمندتر از فرماناند. این واژه که از دل ارتش مغولزاده شد، به واحد پولی تبدیل گردید، هفتصد سال به صورت شبحوار زندگی کرد، رسما منسوخ شد، اما هرگز نمرد، و اکنون بار دیگر به عنوان واحد رسمی بازمیگردد.
پول، این ابزار به ظاهرا ساده، در واقع دفتر خاطرات اقتصادی و سیاسی یک ملت است. هر تغییر در آن، بازتابی از یک تغییر بزرگتر در جامعه است. با نگاهی به این گذشته پرفراز و نشیب، یک پرسش اساسی در ذهن شکل میگیرد: با توجه به گذشته پرماجرای پول در ایران، به نظر شما آینده تومان و ریال چه داستانی را برای نسلهای بعد روایت خواهد کرد؟





و اکنون کاسبان تحریم بلایی سر واحد پولی ایران آوردن که رتبه و ارزش اونو باید تو رده های اخری قدرتهای اقتصادی پیداش کرد ...
این عده که چهل و شش سال تشنه حق مردم بودن و هستن همه نخبه های علمی و سیاسی این خاک رو از میدان بدر کردن هیچ کشوری تابحال به چنین سرنوشت خون آلودی دچار نشده بود ...
بدبخت ترین و سیه روز ترین ملت دنیا هستیم ....
افغانی ۱۶۹۰ ریال
صد پوند سوریه ۱۰۲۰ ریال
روپیه پاکستان ۳۹۶ ریال